آموزش های مقدماتی:
پدر و دایی اش عالم بودند و نصیرالدین مقدمات علوم را نزد آنان فرا گرفت .
وی برای چه هدفی به قهستان سفر کرد ؟
خواجه نصیر الدین توسی به قهستان نزد امیر ناصرالدین ، محتشم قهستان ، که اسماعیلی مذهب بود ، رفت و کتاب اخلاق ناصری را در آنجا وبه نام او نوشت . اما بعد ها همین امیر ، او را زندانی کرد و به قعله
الموت در قزوین فرستاد .
خواجه چگونه از زندان آزاد شد ؟
سر انجام ، هلاکو خان ، هنگامی که برای سر کوب اسماعیلیان به الموت حمله کرد، خواجه را آزاد کرد و او را به خدمت گرفت .
نصیر الدین در مراغه که کرد ؟
نصیر الدین بسیار باهوش و کاردان بود . مذهب شیعه دوازده امامی داشت و در گسترش معارف شیعی نقش مهمی ایفا کرد . عالمان بسیاری را از نقاط گوناگون گرد آورد و در مراغه رسد خانه بزگی ساخت وکتاب خانه ای با 400 هزار جلد کتاب در کنار ایجاد کرد که موجب زنده شدن دانش و دانشمندان ، پس از حمله ویرانگر مغولان به ایران شد .
محل دفن :
او پس از یک زندگی پرحادثه ، در 75 سالگی در کاظمین در گذشت و در جوار هفتمین امام شیعه ، حضرت موسی کاظم (ع) به خاک سپرده شد .
آثار خواجه نصیرالدین توسی :
وی ده ها کتاب و رساله نوشت که پنج جلد از آنها فقط به علم منطق اختصاص دارد . آداب المتعلّمین ، اوصاف الاشراف و معیار الاشعار از دیگد کتاب های اوست .
او یکی از طرفداران
سرسخت نظریه خورشیدمرکزی یا منظومه شمسی بود. آنچه کهمیخوانید به
بررسی زندگی این دانشمند و منجماشارهای خواهد داشت.
● فروپاشی خانواده
(یوهانس کپلر) در ساعت چهار و سی و هفتدقیقه صبح شانزدهم می ۱۵۷۱
در وایل اشتاتآلمان متولد شد او تاریخ انعقاد نطقه و ساعت وروز
تولدش را در جدول طالعبینی خویشیادداشت کرده بود.
یوهانس در تاکستان زیبای سوابیا و کشتزارهایجنوبغربی آلمان که
بین جنگ سیاه و رودخانهراین واقع است، دوران کودکیاش را گذراند.
اودر خانوادهای بزرگ شد که در فقر و تنگدستیبسر میبردند. البته
پدربزرگ وی سبالدوسپوستفروش بود و دودمانی اشرافی داشت.مدتی نیز
در مقام شهرداری و جزء افراد برجستهشهر به شمار میرفت.
اما پس از وی افراد خانواده محترم کپلر، راهانحطاط را پیمودند.
فرزندان و نوادههایسبالدوی بطور تباه شده همسرانی هم کهبرگزیدند
از همین نوع بودند.
برای مثال پدر یوهانس یک مرد لاابالی وبیبند و بار بود به حدی
که حکم اعدامش صادرشده بود. مادر یوهانس، کاترین دختر یکمهانسرادار
بود که زیردست خالهاش پرورشیافت. خاله او به جزم جادوگری و
آلوده کردنجوانان به فساد و مواد مخدر سوزانده شد.
یوهانس در خانه پدر بزرگ خود که به پدرشارث رسیده بود بزرگ
شد. مادر بزرگ یوهانسنیز زنی تندخو، دروغگو، مفسد و میخاره بود.
پدر یوهانس، هالیزیش نام داشت مردی شریر،سرسخت، ستیزجو و
بیبندوبار بود، همین رفتار وخلق و خویش سبب شد که همه ثروت پدر
وهمسرش را به باد دهد. پدر و مادر یوهانس همیشهدر خانه با هم نزاع
داشتند.
یوهانس از دوران کودکیاش خاطرات تلخیبه یاد داشت. وقتی
یوهانس ۶ ساله بود پدر خانهرا فروخت و میخانهای گشود. در سال
۱۵۷۸پدر به دلیل زایل شدن عقل بر اثر مشروبات الکلیبشکه باروتی را
منفجر کرد و یوهانس ۷ ساله دراین انفجار زخمی شد.
علیرغم این که خانواده کپلر از زمرهقدیمیترین خانوادههای
پروتستان شهر وایل بهشمار میآمدند اما اعضای خانواده زندگیبیریشه و
فاسدی داشتند.
پدر یوهانس، کاترین همسرش را به شدتکتک میزد به طوری که یک
بار زیر مشت ولگدهای او، کاترین یک هفته بیهوش بود. البتهکاترین
نیز در بیثباتی چیزی از همسرش کمنداشت. او که با خاله جادوگرش
زندگی کردهبود، از گیاهان مخدرزا شربتهایی درستمیکرد و به جوانان
میفروخت و در میخانهشوهرش میرقصید.
یوهانس شش خواهر و برادر داشت که سه تناز آنان در کودکی
درگذشتند. هاینزشکوچکترین برادر یوهانس مبتلا به بیماری صرعبود که
ارث خانوادگی آنان به شمار میرفت.بعدها در جوانی دزد و راهزن شد و
سرانجام بادرماندگی نزد مادر بازگشت و در سن ۴۲ سالگیدر خانه مادر بر
اثر بیماری صرع درگذشت.
همانطور که خواندید یوهانس دورانکودکی عجیبی داشت، اما از لحاظ
خلق و خویبسیار منحصر به فرد بود. او برای تحصیل به مدرسهپروتستان
رفت و در اثر هنر و استعدادی که ازخود نشان داد به وسیله استادانش
روانه دانشگاهتوبینگن شد.
در همان سالها بود که پدر خانه را ترک کرد وناپدید شد.
● ورود به دنیای نجوم
کپلر جوان از مشاهده یک ستاره دنبالهدارعظیم به ستارهشناسی
علاقمند شد. او برای کسبدرآمد رو به معلمی آورد و در مدرسه
شبانهروزیپروتستان در گراتس معلم ریاضیات شد. او برایافزودن درآمد
ناچیز خود، تقویمهای نجومی رابه چاپ رساند که وضع هوا، سرنوشت
شاهزادههاو خطرات وقوع جنگها را پیشبینی میکرد.شهرت وی در این
زمینه بزودی در سراسر شهرپخش شد و سرانجام در دربار امپراطور رودلف
بهطالعبینی پرداخت.
او در سال ۱۵۹۶ کتاب رموز جهان را منتشرکرد. در این کتاب فواصل هریک از سیاراتخورشید را بیان کرد.
او مدت ده سال از عمر خود را صبورانه وقفکار سخت و بررسی بر
روی حرکت سیارات وقوانین ریاضی حاکم بر آنان کرد. او همهکارهایش
را به تنهایی و بدون یاری گرفتن از کسیانجام میداد. اماارزش کار
او به جز از سوی چندتن از شاگردانش درک نشد.
طرح تلسکوپ او به عنوان یک تلسکوپ مجهزدر ان زمان ارائه شد.
او توانست یک ستاره جدیدرا کشف کند که امروزه آن را اختر کپلر
مینامند.
● قوانین کپلر
کپلر در سال ۱۶۰۶ کتاب نجوم جدید رامنتشر کرد و درآن نشان داد که
سیارهها درمدارهای بیضیشکل به دور خورشید و حول یککانون مشترک
حرکت میکنند و این که اگر خطیبین خورشید و یک ستاره در حال حرکت
رسمشود این خط در زمان مساوی از نواحی مساوی ازمدار بیضی خواهد
گذشت. این ادعاها را بهعنوان قوانین اول و دوم کپلر میشناسید.
او بعد از چندین سال مطالعه در حرکتسیارات در سال ۱۶۱۸ موفق به
کشف قانون سومخود شد. کپلر بر پایه آن یافتهها قوانین سهگانه
رادرباره حرکت سیارات بیان کرد وکتاب هماهنگیجهان را منتشر کرد.
کپلر درباره کتب خود چنین نوشته است: منکتابهای خود را
مینویسم خواه خوانندگانمردان فعلی یا آیندگان باشند. برایم
تفاوتیندارد. این کتابها میتواند سالها انتظارخوانندگان واقعی خود
را در بر داشته باشد. مگرنه خداوند شش هزار سال انتظار کشید
تاتماشاگری بای آثار خودش پیدا کند.
به طور کلی قوانین کپلر رابطه مستقیمی باقوانین حرکت نیوتن دارد.
در واقع نیوتن از طریق قوانین کپلر به قوانینگرانشی دست یافته
است. قوانین کپلر به عنوانقوانین مدرن ستارهشناسی اهمیت زیادی
دارند.هم اکنون با استفاده از قوانین کپلر میتوان مدارحرکت
سفینههای فضایی را پیشگویی کرد. و بااستفاده از محاسبات مداری
اجرام سماوی تعیینمیشود. لذا قوانین کپلر در حال حاضر ازمهمترین و
پرفایدهترین قوانین فیزیک و نجومشناخته شده است.
کپلر قدرت بیناییاش را روز به روز از دستمیداد. با اینحال به
مقام ریاضیدان و منجم دردربار امپراطور فردینانردوم درآمد.
کپلر علاقهای به تشکیل زندگی مشترک وداشتن یک خانواده و فرزند
نبود. شاید به دلیلمسائل خانوادگی تلخ و شوم که برای او در
دورانکودکی و نوجوانی رخ داده بود تمایلی به داشتنهمسر و فرزند
نبود. او همیشه سعی میکردخاطرات ناگوار گذشتهاش را از ذهنش پاک
کند.و از مادر بدکارهاش یاد نمیکرد. حتی خجل وشرمنده میشد اگر از او
درباره خانواده ودودمانش سوالی شود.
کپلر همه زندگی خود را وقف آموختن علم وبررسی بر روی ستارهها و
سیارات کرده بود. اومیخواست در سیارات و ستارهها غرق شود
تاخاطرهای از گذشتهاش و خانواده بیبند وبارخود را به یاد نیاورد.
کپلر به مطالعه درباره مسیر مریخ پرداخت وچند سالی را به این موضوع اختصاص داد.
او داستان علمی تخیلی به نام سولمنیوم رانوشت. این کتاب
داستان یک سفر رویایی به ماهمیباشد. البته بیست سال بعد از مرگ
کپلر به چاپرسید و مورد استقبال جوانان و دانشآموختگانقرار گرفت.
سالها از عصر او گذشت و کپلر پا به ۵۹ سالگیگذاشته بود. از ضعف
بینایی رنج میبرد و بهراحتی نمیتوانست از تلسکوپ استفاده کند.
ازسویی حالت صرع خفیفی گاهبهگاه به سراغشمیآمد.
این دانشمند و منجم بزرگ در ۱۵ نوامبر۱۶۳۰ در سن ۵۹ سالگی هنگامی
که عازمریجنزبورگ، از ایالت باواریا بود بر اثر نوعی تب وهمراه با
صرع چشم از جهان فروبست.
بعد از مرگ کپلر عدهای از شاگردانش بهاحیای قوانین و کتب
استادشان اقدام کردند ونوشتهها و مقالات کپلر را به صورت کتاب
صحافیکردند. امروزه بسیاری از دستنوشتههای کپلر درموزه وایل موجود
میباشد.
این دانشمند منجم در طول زندگی خودتوانست با بیان قوانین ارزندهاش راهگشایآیندگان به فضا باشد.
گالیلئو گالیله (به ایتالیایی: Galileo Galilei) (۱۵ فوریهٔ ۱۵۶۴ - ۸ ژانویهٔ ۱۶۴۲) دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیایی در سدههای ۱۶ و ۱۷ میلادی بود. گالیله در فیزیک، نجوم، ریاضیات و فلسفه علم تبحر داشت و یکی از پایهگذاران تحول علمی و گذار به دوران دانش نوین بود.[۱]
بخشی از شهرت وی به دلیل تأیید نظریه کوپرنیک مبنی بر مرکزیت نداشتن زمین در جهان است که منجر به محاکمه وی در دادگاه تفتیش عقاید شد. گالیله با تلسکوپی که خود ساخته بود به رصد آسمانها پرداخت و توانست جزئیات سطح ماه را مشاهده کند.
زندگینامه
گالیله در ۱۵ فوریه ۱۵۶۴ در شهر پیزای ایتالیا به دنیا آمد. پدر گالیله، وینچنزو (Vincenzo Galilei) از موسیقیدانان به نام ایتالیا بود. گالیله دارای پنج خواهر و برادر دیگر بود.[۲]
ابتدا قرار بود در کل
یسا برای کشیش شدن مشغول شود اما پدرش وی را به تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه پیزا فرستاد. گالیله طب را نیاموخت اما به جای آن به مطالعه ریاضیات پرداخت و به آن علاقهمند شد به گونهای که در سال ۱۵۸۸ توانست به عنوان مدرس ریاضیات در همین دانشگاه به کار مشغول شود.
سه سال بعد به دانشگاه پادوا رفت و به تدریس هندسه، مکانیک و نجوم پرداخت. وی تا سال ۱۶۱۰ آموزش و پژوهش را در این دانشگاه ادامه داد و بیشترین دستاوردهای علمی و تحقیقاتی وی مربوط به همین دورهاست.
گالیله پیرو مذهب کاتولیک از دین مسیحیت بود. وی با مارینا گامبا Marina Gamba ارتباط داشت و از وی دارای دو دختر و یک پسر شد، اما هرگز با او ازدواج نکرد. پسر گالیله که در اواخر عمر وی به همراه او زندگی میکرد و یکی از زندگی نامه نویسهای گالیه هم هست، همواره از این بابت که گالیله با مادرش ازدواج نکرده بودهاست وی را سرزنش میکرد. البته گالیله با اینکه هرگز با Marina Gamba ازدواج نکرد، اما وظایف یک همسر را در قبال او و نیز وظایف یک پدر را در قبال فرزندانش به نحو احسن انجام داد. او آنقدر متعهد بود که از برادر خود هم حمایت زیادی کرد.
گالیله در ۸ ژانویه ۱۶۴۲ در سن هفتاد و هفت سالگی درگذشت. گالیله در فزیک نجوم ریاضیات وفلسفه علم تبحر داشت
محاکمه گالیله در کلیسا
گالیله در دادگاه تفتیش عقاید
در سال ۱۶۱۰ انتشار یافتههای علمی وی در تائید نظر کوپرنیک مبنی بر ثابت نبودن زمین و گردش آن به دور خورشید باعث شد تا وی از سوی کلیسا مورد بازجویی و تفتیش عقاید قرار گیرد. این نظریه مخالف نص کتاب مقدس بود و از سویی با نظریات ارسطو که کلیسا حامی آن بود همخوانی نداشت
. وی مجبور به امضای توبه نامهای با این مضمون شد:
در هفتادمین سال زندگی در مقابل شما به زانو درآمدهام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دستهای خود لمس میکنم توبه میکنم و ادعای واهی حرکت زمین را انکار میکنم و آنرا منفور و مطرود مینمایم.[۳]
وی شش سال بعد رسماً از تدریس نظریه کوپرنیک در دانشگاه منع شد و تا سالها بعد مرتب مورد بازخواست کلیسا قرار میگرفت. سرانجام گالیله علیرغم اعتقاد درونی اش، مجبور شد اعتراف کند که نظریه ارسطو درست است و زمین مرکز جهان است.[نیازمند منبع]
دستاوردها
گالیله در پیدایش شیوه علمی سنجش و بررسی نقش مهمی داشت. به باور گالیله یکی از برجستهترین دانشمندان رنسانس در اوایل قرن ۱۶ «بدون ابزار شناخت علمی نمیتوان به علم دست یافت.» او معتقد بود که: «برای شناخت علمی بجای گمانه زنی، باید هر چیز را اندازهگیری و سنجش کرد. آنچه را که نمیتوان اندازه گرفت را نیز باید کوشش کرد که قابل اندازهگیری کرد.» او همچنین نوشت که: «قانون طبیعت با زبان مادی نوشته شدهاست.» روش علمی تازه نخستین گام اساسی بشر بسوی کشف یک دنیای تازه بود و راه را برای انقلاب علمی و فنی و اختراعات تازه و دگرگون ساز گشود. دوران نوزایی در حقیقت دوران آزادی انسان از قید و بند طبیعت و نیز جهل خود خواسته انسان بود. طبیعت دیگر چیزی نبود که ماورا انسان قرار گرفته باشد و انسان تنها چیزهایی درباره اش میداند، بلکه طبیعت به موضوع کار، تجربه و کاربرد انسان تبدیل شد.
گالیله سمت راست در کنار ابن هیثم
• برخی
گالیله را مخترع تلسکوپ میدانند.
زیرا به دلیل انگیزههای مذهبی و سیاسی بسیاری از دستاوردهای دیگر دانشمندان به وی نسبت داده شد.[۴] در سال ۱۶۰۹ شایع شد که در سوئیس با ترکیب عدسیها توانستهاند وسیلهای برای مشاهده اشیای دور دست اختراع کنند. وی در همین سال توانست اولین تلسکوپ خود را با ترکیب کردن چند عدسی بسازد که از قدرت کمی برخوردار بود اما گالیله با آن توانست مشاهدات علمی فراوانی کند.
• گالیله نخستین کسی بود که چهار ماه سیاره مشتری را رصد کرد.
• با رصد راه شیری گالیله دریافت که تعداد ستارگان این مجموعه بیشتر از آن است که قابل شمارش باشد.
• گالیله نخستین کسی بود که جزئیات سطح ماه را با تلسکوپ مشاهده و ثبت کرد. وی همچنین دریافت که نور ماه حاصل انعکاس نور خورشید است و این نور از خودش نیست.[۵]
شارل مسیه در 26 ژوئن سال 1730 در لوران فرانسه به دنیا آمد. او دهمین پسر از یک خانواده ی ثروتمند با 12 کودک بود. احتمالاً واقعهی ظهور دنبالهداری بزرگ که شش دُم داشت و نیز کسوفی حلقوی که در زادگاه او معلوم بود در علاقهی ایام جوانی او به نجوم تأثیر بسزا داشته است. وی در سال 1751 به پاریس مهاجرت کرد و به دلیل خط تحریری زیبایش به استخدام منجم نیروی دریایی، ژوزف نیکولا دلیسل درآمد. نزد دلیسل او به ثبت دقیق وقایع نجومی که همراه با او رصد میکرد مشغول شد و این دقیقا همان مقدمه ای بود که منجر به وجود آمدن فهرست معروف اجرام غیر ستاره ای او شد. مسیه اولین رصدش را به عنوان یک ستاره شناس در سال 1753 آغاز کرد و اولین رصدش هم گذر عطارد بود.
مسیه برای اولین بار دنباله دار هالی را کشف کرد و مسیرش را به تدقیق ضبط و ثبت کرد، اما به دلیل دیر رساندن خبر کشف آن به رصدخانه ی مرکزی پاریس افتخار کشف آن به ادموند هالی رسید. مشاهده ی دنباله دار هالی او را برای رصد کردن دنباله دارهای دیگر تشویق کرد که نتیجه ی آن کشف حدود 15 دنباله دار جدید می باشد.
مسیه که با هدف کشف دنباله دارها در رصدخانه مارین مشغول رصد بود، در تاریخ 28 آگوست 1758 بطور کاملا اتفاقی متوجه جرمی در آسمان شد که تصور کرد یک دنباله دار است، اما این جرم مه آلود اصلا حرکت نداشت. این جرم سحابی خرچنگ در نزدیکی ستاره زتا-ثور بود که به عنوان اولین جرم مسیه با عنوان M1 ثبت شد با قدر مجموع 8. مسیه برای اینکه چنین اجرام غیر ستاره ای را با دنباله دارها اشتباه نگیرد شروع به یافتن و فهرست کردن اجرام غیر ستاره ای کرد.
مسیه در سال 1765 فهرستی از 41 جرم غیر ستاره ای را منتشر کرد که از این تعداد 17 یا 18 تای آن را خودش کشف کرده بود و بقیه را ستاره شناسانی دیگر کشف کرده بودند. در مارس 1765 دو سحابی M42 و M43 در جبار، خوشه کندوی عسل M44 در سرطان و خوشه پروین M45 در صورت فلکی گاو با ثبت مسیه به عنوان جرم غیر ستاره ای، تعداد اجرام غیر ستاره ای به عدد 45 رسید. در 1774 این فهرست با تائید آکادمی علوم پاریس منتشر شد.
تا سال 1783 مسیه با همکاری پیر مشن فرانسوی و همراهانش بارناباس اوریانی ایتالیایی و نیکلاوس لاسیا 55 جرم غیر ستاره ای دیگر را ثبت کردند. صدمین جرم فهرست مسیه یکماه پیش از آنکه ویلیام هرشل سیاره اورانوس را کشف کند، ثبت شد. پیر مشین همکار مسیه در طول سال های 1783 تا 1784، سه جرم دیگر را به فهرست مسیه اضافه کرد.
در حدود 140 سال بعد ستاره شناس فرانسوی فلاماریون یک کپی از کاتالوگ 103 جرم غیر ستاره ای مسیه را بدست آورد و با رصد M104 (کهکشان کلاه مکزیکی) در سنبله، تعداد اجرام مسیه را به عدد 104 رساند. در 1947 هلن سایرهوگ ستاره شناس کاناداییM105 ،M106 و M107را رصد کرد. این اجرام را پیش از آن پیر مشین رصد کرده بود اما برای او غیرستاره ای بودن این اجرام نامعلوم بود، برای همین آن ها را در فهرست مسیه ثبت نکرده بود. و اما M108و M109 را چند سال بعد گینگریچ استاد تاریخ نجوم دانشگاه هاروارد رصد کرد و آخرین جرم فهرست مسیه را هم کنت جونز در 1966 به فهرست اضافه کرد که این جرم M110، قمر کوچکتر کهکشان آندرومدا (M31) است.
به این ترتیب فهرست اجرام غیر ستاره ای مسیه کامل شد. اما باید بدانید که اکنون کاتالوگ مسیه تنها کاتالوگ اجرام غیر ستاره ای نیست. در سال های اخیر کاتالوگ هایی مثل NGC و IC تالیف شده اند که بسیار کامل تر از کاتالوگ مسیه هستند. ولی خوب است بدانید که اجرام مسیه هم عضو این دو کاتالوگ مذکور هستند.
در سال 1806، ناپلئون بناپارت، نشان صلیب لژیون دونور را به مسیه اعطا کرد و مسیه در پاسخ به این کار او، دنبالهداری را که در سال 1769، سال تولد ناپلئون، کشف کرده بود به نام ناپلئون خواند.
سرانجام در نیمه شب دوازدهم آوریل سال 1817، شارل مسیه در سن 87 سالگی رخت از دنیا برکشید و در گورستان پر لاشز در پاریس دفن شد. منجم همقطار او ژروم دو لالاند، در سال 1775 صورت فلکی را به نام او، Custos Messium یا «سَمّاک مسیه» نام نهاده بود که شامل ستارگان مرزی قیفاووس و ذاتالکرسی و زرافه است. بعدها دهانهای را در ماه و سیارکی را هم که در 16 ژانویهی 1996 کشف شده بود به نام او نام نهادند.
او در طول حیات خود بیش از چهل دنبالهدار کشف کرد و به همین خاطر در زمان حیات خود به این امر بیشتر شهره بود و تنها پس از مرگش بود که فهرستش، دیگر کارهای علمی او را تحتالشعاع قرار داد. علاقهی او به دنبالهدارها به حدی بود که لویی پانزدهم، پادشاه وقت فرانسه، او را «موش دنبالهدارها» لقب داده بود! [موش در برخی از کشورهای اروپا نماد فضولی و سرک کشیدن است.]